A beautiful Lie

chapter II: dreaming dreams no mortal ever dared to dream before

A beautiful Lie

chapter II: dreaming dreams no mortal ever dared to dream before

روز گذشته ضمن فرو رفتن دستم در مقعد بیمار HBS+ بخش جراحی اعصاب
آی دی کارتم رو روی میز مدیر گروه پرستاری بیمارستان لقمان پرت کردم
و بعد از عوض کردن لباس در رختکن شماره 2 زیر ردیف پله ها دست چپ
قید همین یه برگ مدرک* رو هم زدم.

در حال حاضر جوانی هستم بیکار ، بی پول و بی سواد (بدبخت به معنای عام)

دوره م کنید دخترا ..

---------------------

* هیچی

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی